v
:::::برو خوش باش
جانم:::::
:::::برو خوش باش جانم::::: تو یه روز می آیی ولی آنروز دیر است دیگه این دل با خودش در گیر است نه ستاره به شب می تابدنه سحر زرفتنت میگریدنه کسی از تو سخن میگویدنه دلی زدوریت میمیردهمه چی آروم هستبه خیالت که بی تو دل من میگیرد برو خوش باش جانم این دو روز دنیا رنگ وارنگ و صورتهای زیبابی خبر ازسیرت نا پیدا به چه چیز دل بندم؟وقتی از فردای خود بی خبرمبه چه کس می نازم؟ بحر کی می تازم؟ بروخوش باش رفیقفکرنکن منتظرم بیخیال باش رفیق بیخیال باش رفیق
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 1:43 توسط سمیرا
| ::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 12:32